پست چهارم

من فقط به یه کلمه احتیاج داشتم تا متوجه بشم.

کلمه ای که میتونست غیر مستقیم به هر کسی بگه و راحت به گوش من میرسید.

ولی نگفت هیچی نگفت.تنها کاری که میکرد این بود که یه روزایی اصلا نگام نمیکرد.

وقتی نگام نمیکرد عصبانی میشدم.از خودم بدم میومد که چرا وقتی نگام نمیکنه بازم اینقدر مورد توجه منه.

ولی باز یه مدت بعدش دوباره همون میشد.همون مهربون.همون مودب.همون که من ناخواسته به خاطرش به فنا رفتم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.