پست سی و پنجم

همسایه مون یه دختر کوچولو داره ، 4 سالشه.

امروز من داشتم  برا امتحان شنبه میخوندم که اومد خونمون.

اصرار داشت که باهاش بازی کنم ، بهش گفتم بذار اول درسامو بخونم.گفت درس نخون با من بازی کن.

گفتم اگه درسامو نخونم که معلمم دعوام میکنه!گفت معلمت کیه ؟ من ندیدمش.

بی اختیار گفتم یه روز میبینیش!

اونم تکرار کرد : یه روز می بینمش؟

ته دلم گفتم کاش واقعا یه روز هانی بیاد خونه ما و ببیندش.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.